رفیق ِروزهایِ خوب...

رفیقِ خوبِ روزها...

آآآآآخ که  این آهنگ لعنتی این موقع شب چه بلایی سر آدم میاره...

می دونی چندتا 5 شنبه ست که نیومدی و من به یادت تمام ستاره هارو تا صبح شمردم؟

می دونی چند وقته که نیستی و من به یادت تمام خاطراتم رو مرور کردم؟می دونی چند وقته با صدات که دیگه مال من نیست، بهم نگفتی سلام هانی، چه طوری؟!

می دونی وقتی که تونیستی زمان چه قدر کند  می گذره و چه قدر ثانیه ها عذاب آورن؟؟!

می دونی اون لوازم آرایش که اون شب باعث این همه تنش شد الان توی سطل آشغال و سر کوچه س؟!

می دونی که از همه ی 5 شنبه ها و جمعه ها و روزا و شبها و پسرها و دخترا و خواهرا و مادرای دنیا بیزارم؟!!!!

می دونی از خودم هم بی زارم؟

می دونی از تو هم که حاضر نشدی برام وقت بذاری و اون جشنواره ی لعنتی رو به من ترجیح دادی و بقیه رو به رخ من کشیدی بیزارم؟

می دونی چه پارادوکس بزرگی از حس عشق و تنفر الان توی وجودمه؟.

کاش می شد اون پنجشنبه رو برای همیشه از ذهن تاریخ و خودمون پاک کنیم...

کاش می شد برای همیشه برگردیم به روزای قبل از جشنواره ی لعنتی...

کاش تو هنوزم منو دوست داشتی..

حتا از خواهر و مادرت هم بیشتر...نه...به اندازه ی همونا اصلن!

کاش می تونستم مثل تو سنگدل و بی رحم باشم...

کاش هیچ وقت نمی دیدمت...


دوستان عزیزم، متاسفانه برای برخی ها این شبهه پیش اومده که من اسرار زندگی جوجو و خودم رو توی این وبلاگ ریختم بیرون! لطفن هر کسی از راه این وبلاگ به اسرار زندگی جوجو پی برده بیاد بگه دقیقن این اسرار چی هستن تا من حذفشون کنم که بقیه نفهمن لا اقل!

و از همه ی کسانی هم که لطف می کنن و نظر می دن خواهش می کنم یادشون نره که اون هیولا با تمام این حرفا، عشق من و زندگی من و تمام روح و جسم و وجود منه...اگه من رو دوست دارن، به اون بی  احترامی نکنن...من خودم هم حرفی که نشانه ی بی احترامی به اون باشه نزدم...من فقط همه ی اون پنجشنبه ی لعنتی رو نوشتم... نه به جوجو توهین کردم و نه اجازه می دم کسی بهش توهین کنه.واینو همه ی خواننده های قدیمی وبلاگ خوب می دونن.اما ظاهرن کسانی دارن این جا از آب گل آلود ماهی می گیرن...همین جا اعلام می کنم که هر توهینی به جوجو به منزله ی توهین به منه...در ضمن یاد آوری می کنم که صحبت کردن در مورد این که جوجو خواهر و مادرش رو دوست داره بیشتر از من و عصبانی بودن از این موضوع و همچنین توهین به خانومای همکار، هیچ ربطی به توهین به جوجو نداره و من و دوستانم آزادیم که در این مورد حرف بزنیم!!...ولی اجازه نمی دم که کسی از این آب گل آلود ماهی بگیره..همین جا از طرف خودم از جوجو به خاطر تمام حرفایی که زده شده و احتمالن ممکنه توی کامنتها بهش توهین شده باشه و من متوجه نشده باشم، معذرت خواهی می کنم...( هر چند که من بازم تمام کامنتارو چک کردم و چیزی که در مورد شخصِ جوجو و توهین به اون باشه ندیدم)

هر چند، دیگه هیچی فایده نداره وآب رفته به جویبرنمی گرده...


حرفای اون شبت یادم می مونه...تا زنده هستم..و بابت اون توهین هایی که بابتشون معذرت هم نخواستی، نمی بخشمت....

شب به خیر هیولایِ من....

امشب قول می دی توی یکی از همین ستاره هایی که تا صبح می شمرمشون ببینمت؟

یا وقت نداری و باید به کار و مادر و خواهر و جشنواره و زندگی و خانومای همکار برسی، حتا تو خواب؟؟!!!....

خوب بخوابی پسر مهربون روزهایِ دور ِ خوشبختی...