گند زدی آفتاب خانوم!

گند زدی آفتاب خانوم....گند زدی دیگه... حالا ورق بر گشت به نفع اون...

دیشب برام (آرتیمیس)آف لاین گذاشته بود که دیدی حالا من ان لاین هستم تو نیستی جوجه جان؟!واااای!!داشتم میترکیدم!جوجه جان؟!!اون همیشه به من میگفت جوجه!!دیدم هنوز آن لاینه.واسش نوشتم جووووووووجه؟ حالا چرا جوجه؟!!

نوشت چطوری آرتیمیس؟

نوشتم :به به!!

بعد عکس گوشه ی صفحه اشو عوض کرد و یه عکس توپ گذاشت!

گفتم حالا تو هی دل مارو آب کن!عکس منو دیدی؟

نوشت: آره جوجو!!

گفتم: الان میخوای بری؟

 گفت:صبح زود همیشه بیدار میشم آخه برم سر کارم..

.ازش پرسیدم چیکاره ای؟

 گفت خودت چی فکر می کنی؟

 گفتم هنر پیشه ای!!

گفت چرا عکستو نمیذاری گوشه ی صفحه؟

گفتم چشم می ذارم!!چه جور عکسی دوست داری همونو بذارم؟

گفت خودت چی فکر می کنی ناقلا؟!

گفتم نمی دونم بستگی به ذائقه ی تو داره!!

گفت یه عکس محجبه با بیکینی بذار ما چشمامونو درویش میکنیم!!

گفتم آخه من با بیکینی کجا عکس بگیرم؟ حالا فردا تو خونه یه دونه برات میگیرم!!

گفت ای شیطون!

گفتم راستی چندتا gf داری؟

 بعد از اینکه 1 ساعت مسخره بازی در آورد گفت ای بابا!!کی با ما دوست میشه!!

گفتم یعنی حتی 1 دونه هم نداری؟

گفت من کارم زیاده نمی رسم با کسی دوست باشم!!

گفتم میخوام بدونم اگه فابریک داری الکی وقتم رو تلف نکنم!!

گفت اوه مای گاد!!چشمت گرفته مارو ها!!

گفتم آره بد جور!!

خلاصه هی عکساشو عوض میکرد واسم گوشه ی صفحه...داشتم میترکیدم...

پرسید تو چی؟ bf داری؟

گفتم من یه دونه دارم می خوام باهاش به هم بزنم اگه اون بذاره!

گفت آرتیمیس حالا از چی عکسم خوشت اومده!!

گفتم از صورتت دیگه!!دیگه که جاییش معلوم نیست!

گفت عکست نمیاد گوشه صفحه..اگه دوست داری وب کم بده زنده زنده  ببینمت جوون ناقلا!!

گفتم اگه داشتم در خدمت بودم!!اما اگه یه قرار بذاری زنده تر میشه ها!!

گفت آره خوب!!عکست نمیاد جوجه!!

گفتم تکیه کلامت جوجه است یا چون منو خیلی دوست داری اینو بهم میگی؟!!

گفت خوب واسه خودت نوشابه باز میکنی ها!

گفتم چرا نمیای همو ببینیم؟

گفت خیلی این دخترم آتیشش تنده ماشالله!!البته چیزای دیگه اش هم تنده!! کار هم میکنی هانی؟!!

گفتم هانی هم به همه میگی؟!!(به من فقط می گفت هااااانی)

گفتم نه بابا!!نقاشی میکنم واسه دل خودم!

بعدم بحث سر اینکه ماشینت رو کجا پارک میکنی و...(میخواست ببینه چی دارم ماشین!!)

گفتم باشه تو که قرار نمیذاری عکست رو هم که گرفتی برو به کارت برس من باید برم..

گفت اگه موافقی صوتی ادامه بدیم!! (وااای دقیقن جمله ای که روز اول تو چت به خودم گفته بود!!)

گفتم شماره بده ولی الان نمیتونم زنگ بزنم...موبایلم قطعه تلفن اتاق هم ندارم!

گفت حالا دیدی نمی ذاری قرار بذاریم؟!!

گفتم هر جور راحتی!!فقط می خواستم ببینم پایه ای یا نه؟خیالم راحت شد که هستی!

 گفت پایه ی چی؟ گفتم پایه ی همه چیز!!

گفت باشه شماره نمی دی؟

گفتم تو بده

گفت من میخوام پول تلفنت کم بیاد که آبان تولدمه کادو بخری واسم!!

گفتم واااای!!آبانی؟ نباید میگفتی!!من از پسرای آبانی خوشم نمیاد...اونا دروغ گو و بی معرفت و دختر بازن!من یهbf داشتم آبانی بود خیلی سرو گوشش میجنبید با اینکه من چیزی واسش کم نذاشتم!! شب بخیر عزیزم

گفت شب به خیر تیچر!!!

واااای داشتم سکته میکردم!!آخه اون همیشه منو تیچر صدا میکنه!!ولی کم نیاوردم و گفتم :منکه نقاشی درس نمیدم!!

گفت آهان!!ببخشید!

خداحافظی کردیم و 1 دقیقه بعد زنگ زد به موبایل...

گفت چرا اشغالی ؟

گفتم تو نت هستم الان قطع میکنم.

گفت من آن لاین بودم چرا آف ندادی؟

گفتم دیدم داری عکس عوض میکنی فهمیدم سرت شلوغه!!

خلاصه زنگ زد خونه و گفت چه طوری مارمولک؟ کرمت ریخت؟

گفتم چه کرمی؟

 گفت که با یه آیدیه دیگه باهام چت کردی!!

گفتم برو بابا چرا هذیون میگی؟ من داشتم با همون آیدیم که تو هم داریش با صبا چت میکردم!!( با عرض معذرت از صبا جون!)...

گفت تکیه کلامای خودت بود ناقلا!!من از اول میدونستم تویی وگرنه من اصلن چت نمیکنم!

!گفتم اشتباه کردی پس چون من نبودم...

خلاصه از اون اصرار و از من انکار...ولی می دونیین از چی حرصم گرفت؟

میگه آخه دختره هی ازم میپرسید gfداری یا نه؟ من هم گفتم آره 1 دونه دارم خیلی هم دوسش دارم!!

!وااااای داشتم آتیش میگرفتم!!اونکه اینو نگفته بود!!نمی تونستم هم بهش بگم که اینو نگفتی!!

ولی گفتم خوب بازهم اگه اینو گفتی عالیه!

گفت معلومه هر کی ازم بپرسه همینو میگم!!

گفتم دقیقن همینی که به این دختره گفتی؟

 گفت آره!!

گفتم مطمئنی همینارو گفتی؟

گفت پس دیدی خودت بودی ناقلا؟...آفتاب اگه 1 باردیگه از این شوخی ها باهام بکنی پوستت رو میکنم!!

گفتم عزیزم تو خوابت میاد نمیدونی داری چی میگی...خسته ای برو بخواب

.گفت تو اگه نگران من بودی منو 1 ساعت سر کار نمیذاشتی تو نت!!

گفتم من نبودم!!به من چه!میخواستی چت نکنی!!

گفت تو بودی چون شماره شو نداد!!

گفتم اونش از بی عرضه گی توئه!! به من چه...

خلاصه گفت باشه آفتاب جان...هر کاری دوست داری بکن و تق!!گوشی رو برای اولین بار تو دوستیمون روم قطع کرد...

حالا من چه غلطی بکنم؟...از طرفی به خودم دلداری میدم که چون از اول شک کرده منم باهام چت کرده که مطمئن شه..از یه طرف میگم نه...وسط های چت بعد از اینکه من راهنماییش کردم فهمیده و حالا داره 1 دستی میزنه...(ته دلم دوست نداشتم قرار بذاره...داشتم بهش تقلب میرسوندم راستش...)حالا کدومشو باور کنم؟...

مهم نیست ...مگه همینو نمیخواستی آفتاب خانوم؟ خوب حالا دیگه نیازی به نامه هم نیست...تلفنم از صبح خاموشه....تلفن اتاقم رو هم  از رو منشی برداشتم تا پیغام هم نتونه بذاره.... دیگه:

 خداحافظ...همین حالا...همین حالا که من تنهام...به شرط اینکه بدونی...که بی تو تر میشه چشمهام...

نوشته شده توسط آفتاب در ساعت 12 بعد از ظهر   38 پرتو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد